پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب
پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب

خوابه !

از نایاب وقتهایی بود که همه دور هم خوش و خرم حرف می زدیم. داشتیم از ساعتهای شب که بیهوده و الکی تموم میشن حرف می زدیم. من گفتم:

-بعضی فیلمها سانس 11 تا 1 شب هم دارن. جور کنیم یه شب بریم سینما .

پسرها در مورد فیلمها و حال و هواش و خوراکی هایی که می خوان بخورن حرف می زدن. حتی یکی شون اکیدا گفت که امکان نداره دیگه پفک هندی بخره و فقط پاپ کورن می خره. اسم فیلمها رو از من می پرسیدن و در تصور اینکه فردا شب حتما میرن سینما رو به من گفتن:

-مامان میشه همین امشب بریم؟ وقت داریم ها. تازه ده شبه. میشه. بریم؟

آقای پدر سکوت کرده بود. و همگان می دانند که سکوت پدرها  در مقابل پیشنهاد های غیرمترقبه نشانه ی دوچیزه. یا اصلا  اون پیشنهاد رو نشنیدن و حواس شون نبوده. یا...

بله...

آقای پدر معلوم نیست از کی، خوابش برده بود!


نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.