به جامدادی بنفش گل گلی ام نگاه می کنم، آه می آید می رود.
به کتاب آبی کت و کلفت سیمی نگاه می کنم، آه می آید و می رود.
به سی دی هایی که جا دادام کنار کتاب های توی قفسه ی کنار کامپیوتر، نگاه می کنم، آه می آید و می رود.
در موردش می نویسم. می نویسم.
فعلا سینه ام پر شده از آه های کوتاه و اندوهناک !