پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب
پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب

مسخره

مسخره می خندید. خیلی مسخره می خندید. آنقدر که وقتی برای اولین بار صدای خنده اش را می شنیدی ، فکر می کردی دارد مسخره ات می کند و خنده اش در واقع ریشخند است. اما واقعیت این بود که مدل خنده اش همین بود.یک جور خاصی که نمی شود گفت چطوری یا مثل کی... فقط مسخره می خندید. خیلی مسخره می خندید. قشنگ نبود. زنانه یا دخترانه نبود. ناز نداشت. عشوه نداشت. فقط مسخره بود!

اولین چیزی که توجهم را بهش جلب کرد، سرزندگی و انرژی بی پایانی بود که داشت. صبح ها وقتی وارد دفتر می شد با صدای خیلی بلند و پر از انرژی سلام می کرد و از خوبی هوا می گفت. حتی اگر برف آمده بود. حتی اگر یخبندان بود. از خوبی روزی که شروع شده بود می گفت و من  کم کم عاشقش شدم. وقتهایی که به هر دلیلی نمی آمد، سراغش را می گرفتم و بعدتر به خودش گفتم روزهایی که نیست دلم برایش تنگ می شود. انگار این احساس خوب یک طرفه نبود. از چند وقت بعد مرا (پری جون) صدا می زد. نه بنام فامیلی ام نه حتی (پروانه). خنده هایش هنوز غافلگیرم می کرد. ذهنم می گفت دارد ریشخند می کند ، اما مموری و هیستوری ذهنم فورا جواب می داد که نه، این مدل خنده اش است.

ماه هاست که خبری ازش ندارم. به یک دلیل  پزشکی رفت. کمرنگ شد. دورادور حال و احوال می کنیم گاهی، اما حرف زدن مستقیم و دیدار ، نه!

چندماه است گاهی با خنده ی خودم غافلگیر می شوم. خودم را می شناسم. آدمی هستم که زود لهجه و لحن آدمها رویم تاثیر می گذارد و ناخودآگاه شبیه شان حرف می زنم. حتی حرکت دست و پایم شبیه شان می شود. نه همه ی آدمها، آدمی که به دلیلی که خودم هم نمی دانم برایم بولد شده. مهم نه ها! فقط پررنگ شده. مثلا شبیه کسی ظرف می شوم. شبیه کسی آخر حرفهایم را می کشم و شبیه کسی موقع فکر کردن گوشه های لبم را زبان می زنم ( چقدر هم چندشم می شود از این یکی! ) و ...

بعد از مدتی این تاثیر ناخوشایند از سرم می افتد و خود خودم می شوم.

این چند وقته که با خنده های خودم غافلگیر می شوم از تعجب دو تا شاخ گنده روی سرم در می آید. منتظرم که پسرها یا پدرشان معترضم شوند و بگویند این چه خنده ایه دیگه؟ و من خجالت بکشم و بروم.

این چند وقته که با خنده های خودم غافلگیر می شوم؛ مسخره می خندم. خیلی مسخره می خندم. خیلی خیلی مسخره می خندم! خنده هایم نه ناز دارد نه عشوه. نه زنانه است نه دخترانه. نه بالغ است ، نه نابالغ. مسخره است. خیلی خیلی مسخره است!





نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.