پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب
پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب

درمان عسلی

رمضان امسال تصمیم مهمی گرفتم. تصمیم گرفتم اصلا ماه عسل نگاه نکنم و  بگذارم عسل بودم رمضان، بدون گریه و بغض های مخرب دم افطار بهم بچسبد. فقط یکبار ازراه که رسیدم بی توجه, تلویزیون را روی شبکه سه روشن کردم و  از آنجایی که از صبح با کانالهای تلگرامی بمباران اطلاعاتی شده بودم که مهمان برنامه، همشهری گنبدی هست، نصفه نیمه نگاه کردم و همراه پاک کردن سبزی خوردن، زر زر گریه کردم.

بجز همان یک بار، دیگر ماه عسل امسال را ندیدم. اگر کسی هم می زد شبکه سه، با قدرت و هیبت کانال را عوض می کردم.

دلم نمی خواست دیگر دم افطار گریه کنم و بغض خفه کننده تا آخر شب همراهم باشد. فقط همین!

عجیب است که امسال اصلا گرمم نمی شود. گرسنه ام نمی شود. تشنه ام نمی شود. حتی بعد از سحری خوردن، احساس انفجار در معده و شکم ندارم. در طول روز هم به این فکر می کنم که آخی... داره تموم میشه. چه حیف ، کاش بیشتر بود.در حالی که سال های قبل، حداقل سه سال قبل تا پارسال، با عصبانیت و خشم روزه می گرفتم. از همانهایی که هرکی بفهمد بگوید: روزه گرفتنت بخوره توی سرت!

در هر حال...

من که می گویم ماه عسل ندیدن ؛ سرخوشم کرده. خیلی هم عالی ست.


-خخخخ

این خخخخ برای دلایل منطقی ام بود

نظرات 2 + ارسال نظر
فاطمه دوشنبه 14 تیر 1395 ساعت 23:23

نشده بود تا حالا که سرِ ماه عسل گریه کنم!
امسال منم مثلِ شما گفتم که اصلا نگاش نمیکنم. یه روز این زنگ میزد و میگفت که دیدید برنامه امشب رو، چقدر خوب بود! فرداش یکی تو مهمونی میگفت که اون روز خیلی برنامش قشنگ بود! خلاصه که انگار همه دست به دست هم داده بودن که من رو ترغیب کنن که ببینم. حتی مامانم که زیاد تلویزیون نمیبینه، سعی میکرد که ماه عسل رو ببینه.
ولی من از رو نرفتم. میشه گفت نشد که یه روزش رو کامل از اول تا آخر ببینم. یا از وسط میدیدم، یا آخراش رو میدیدم یا اولش رو میدیدم و دیگه نمیدیدم. همه اینها هم به واسطه روشن بودن تلویزیون و رفت و آمدم به اتاق بود.
فقط یه روزش واقعا به نظرم قشنگ بود. که ارزش دیدن داشت. داستان پسری که تو زندان حافظ قرآن میشه، واقعا قشنگ بود که چشم هام پر از اشک شد!

نه..منو وسوسه نکن
من نمی بینم. سال بعدم نمیبینم. نمیبینم

مداد کوچک یکشنبه 13 تیر 1395 ساعت 10:45 http://medadekuchak.blogsky.com

از حضورتون خوشحالم

زنده باشین

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.