پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب
پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب

حلال بودند

امروز مولودی دعوت بودم. خانمه می خواند:

-محو جمالتم آقا

خودم حلالتم آقا

خودم حلالتم آقا

آقا گل نرگس آقا.. آقا گل نرگس آقا

زنها هم همراهی می کردند:

-محو جمالتم آقا

خودم حلالتم آقا

خودم حلالتم آقا


خب شاید به من ربطی نداشته باشد که بخواهم شعر مردم را نقد کنم. مولودی خوانی مردم را نقد کنم و شور عاشقانه ی زنهای 20تا 68 ساله را برای عرضه ی حلال خود، نقد کنم . اما یاد جهاد نکاح سوری ها افتادم. حالا یادم نیست جهاد نکاحیه برای سوری های بود  یا برای داعشی ها. فقط یاد یک عکس می افتم که چند سال پیش توی سایتها دیدم. یک داماد سوری ( از  سبقه ی قبیله و دودمانش و نسبتش با اینور جبهه یا آنور جبهه خبر ندارم )، ماشین عروس را گل زده بود. عروسش را توی ماشین نشانده بود. آمده بود لب مرز تا عروسش را برای جهاد نکاح تقدیم دلاور مردان کند. دم گرفتن دستجمعی زنان امروز و تاکید برحلال بودن  خودشان مرا یاد همان عکس انداخت.

قدیم ترها که ما بچه و نوجوان بودیم  به ما یاد داده بودند و تاکید کرده بودند که اباصالح برای نابودی ظلم و ستم و برقراری عدالت ظهور می کنند. نه برای تسخیر حرمسرایی به وسعت انجمن مولودی خوانهای حلال!

فکر می کنم اینها ربطی به سواد ندارد. سه تا از مدعوین را از نزدیک می شناسم که کارشناسی ارشد مهندسی دارند. باقی هم از کارشناسی تا سایر مقاطع پایین تر. مطمئنم که برای تکرار و تاکید هر مزخرفی که می شنوی و دم می گیری چیزی فراتر از سواد لازم است.

جای چیزی بنام شعور خالی است. به شدت هم خالی است!



نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.