پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب
پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب

پیام پیچ امین الدوله ای


از کلاس زبان که بر می گشتم، جلوی گلفروشی ای که سرراهم هست، ناگهان چیزی میخکوبم کرد. یکه  خوردم. دو تا گلدان بیرون گذاشته بود. فکر کنید چه گلی داشت؟

پیچ امین الدوله!

فکرش را بکن. پیچ امین الدوله!

دوست ندارم خرافاتی به نظر بیایم اما به شدت معتقدم که هر پدیده ای پیامی برای آدم دارد. هر اتفاقی پیامی است که مستقیم مال توست.

بلافاصله فکر کردم گلفروشی ای که توی این دوسال فقط سبزه ی عید و گلدان های رنگ و وارنگ سینره  دم عید را بیرون از مغازه می گذارد و تمام سال، تمام آن بوها و رنگ های سحر آمیز را پشت شیشه ش یکسره ی گلفروشی، پنهان می کند ، دچار نوعی الهام و وحی شده ،  اینها را  بیرون از مغازه گذاشته. در واقع گلفروش نه... او...خودش ... این گلدان ها را سرراه من گذاشته تا ببینم و یکه بخورم و  پا سست کنم و چند لحظه خیره بمانم و آنقدر مبتلای حیرت شوم که نتوانم تصمیم بگیرم که چه کار کنم؟ بروم یا بمانم؟

فوری برنامه ریختم که اگر الان یکی از این گلدانها را با خودم ببرم به خانه، کجا می توانم بگذارمش؟ توی تراس؟ صدای توی سرم جواب داد: نه وقتی فن کولر روشن شود، حسابی از تف و گرما آسیب می بینند. گفتم:  اما مگر نه اینکه وقتی توی خیابان  هستند هم گرمای شدید را تاب می آورند؟ صداهه  جواب داد: نه...گرمای شدید و وحشتانک و نزدیک فن، حسابی برایش کشنده است. گفتم: توی باغچه چطور؟ نگذاشتم صدا پیش دستی کند.خودم تندی گفتم: نه باغچه نه. باغچه نه. باغچه نه! دوباره گفتم: پس کجا؟ کجا؟ کجا؟...

بالاخره پاکشیدم و رفتم. دلم اما ماند همانجا پیش آن دو تا گلدان پیچ امین الدوله.کاش لااقل بهشان دست می زدم. نوازش شان می کردم. آنقدر هول شدم که حتی یادم رفت بوی شان را به ریه بکشم.

تا برسم به پیام فکر می کردم. به تو که حواست به من هست. که گلدان ها را برایم آماده می کنی تا من ببینم هرکاری شدنی هست. فقط کافی است دست دراز کنی و برش داری.که ته دلم غنج بزند که پیام هایت را برایم زود می فرستی. هرطوری که بشود.

می دانی... عاشقت هستم. هروقت که اخم می کنم و عنق می شوم، فریبی بیش نیست. عاشقت هستم.


- وقتی رسیدم و کیفم را وارسی کردم متوجه شدم کیف پولم همراهم نبود. فکر کن اگر قصد می کردم  یک گلدان بخرم و ....



نظرات 2 + ارسال نظر
نسرین نفیسی دوشنبه 13 اردیبهشت 1395 ساعت 10:22

سلااااااااام پری نازم
روزت مبارک
شک ندارم یه معلم دوستداشتنی هستی
امیدوارم تنت سالم و دلت آروم و لبت خندون باشه
پیروز و سربلند باشی
بووووووووووووووووووووووووووووس

سلاااااااااااااااااااام نسرین جون عزیزم
ممنونم نازنین
یک دنیا ممنونم
ممنون که یادت بود. واقعا خوشحالم کردی .فدای مهربونیات

مریم گلی یکشنبه 12 اردیبهشت 1395 ساعت 07:20

پروانه جون روز معلم رو به شما تبریک میگم امیدوارم همیشه و هر روز تون پر از شادی و سلامتی و ثروت باشه عزیز دلم

سلام عزیزم
ممنونم از محبت شما
همین آرزوی خوب رو برای شما دارم

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.