پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب
پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب

نعمت خدا

هنوز هم هستند کسانی که توی عروسی،  میان می پرسن:

-جوجه ها رو نمی خورین دیگه؟

-نه عزیزم...

و بعد دیس رو بر می دارن و توی ظرفی که از خونه همراه آوردن خالی می کنن و لبخند ملیحی می زنن و میگن:

-حیفه... نعمت خدا حروم میشه!

و بعدتر... بغل دستیت دیس پلو رو جلو هل میده و میگه :

-اینم اضافه ست. کلا دست نخورده ست

-دست نخورده ست واقعا؟

-بله

و برنج هم خالی میشه توی همون ظرف

-حیفه بابا...چرا بذاریم بمونه.؟

هنوز هم هستن؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

نظرات 1 + ارسال نظر
آنا شنبه 7 فروردین 1395 ساعت 13:46 http://aamiin.blogsky.com

اگر هم باشند کار خوبی می کنند. من همیشه نگران باقی غذاها هستم که قاطی آشغال ها خواهد شد.

از یه منظر بله .درست می فرمایید
اما یه چیزایی رو نمیشه نوشت. و خب..دقیقا بخاطر همون چیزها... مطلب کمی تا قسمتی دوسویه به نظر میرسه

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.