پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب
پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب

شیوای مهربان

یک روز دوشنبه باشد. تو مشغول کارهای تمام نشدنی خانه تکانی باشی. تلفنت زنگ بخورد. پیش شماره ی شمال را ببینی . نشناسی و با خودت بگویی: یکی از خواهر ها؟ یکی از دوستها؟ کی؟

بعد صدایی جوان...خیلی جوان. نه، جوان نه. نوجوان!! تاکید می کنم، نوجوان ، با تو حرف بزند و بگوید که شیوا جان پورنگ است

از شمال زیبا به تو زنگ زده تا بیرون آمدن پرتقال خونی را تبریک بگوید و با صدای زیبا و کلمات مهربانش دلت را گرم گرم کند.

مگر می شود که لبخند نزنی و فکر نکنی که دنیا جای خوبی است؟



نوشتن این موضوع به تاخیر افتاد. اما باید می نوشتم تا خوبی ها و مهربانی ها بماند.


نظرات 3 + ارسال نظر
شیوا شنبه 7 فروردین 1395 ساعت 12:32


بوس ها و قلب ها برای تو

مریم گلی شنبه 7 فروردین 1395 ساعت 07:50

شیوا که ماهه ... زیبا و مهربون و خانوم و شیطون و همکار عزیز خودم ... صد البته به خاونومی و زیبایی و هنرمندی شما پروانه عزیز

جدی؟؟
به به... خوشا به سعادتتون که صدای نازنین و مهربونش رو هرروز می شنوید
دلم همکاری با شیوا رو خواست
ممنون از محبت شما مریم عزیزم

farzad سه‌شنبه 25 اسفند 1394 ساعت 22:44 http://ma2ta11.blogsky.com

سلام دوست من
وب جالبی دارید به منم سربزنید

سلام
لطف دارید

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.