پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب
پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب

وقتی بهار میاد

یکی از دخترها یک شاخه پر از شکوفه آورده گذاشته روی میز، توی دفتر دبیران

میگم: چرا این شاخه ی پر از شکوفه رو شکوندی؟ دلت اومد؟

گفت:

-خانوم...داداشم داشت شاخه ها ی درختای باغ مونو هرس می کرد. این شاخه جزو اضافی ها بود. من نشکوندمش.

-این وقت سال ، اونم با شاخه های پر شکوفه، هیشکی درخت هرس نمی کنه ها!!!


خلاصه بهار اینجوری اومد به دفتر مدرسه ی ما





نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.