پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب
پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب

وصیت نامه ش

پسرک توی سفر دو روزه مان ، بیمار شد. سرماخورده بود. با آنفولانزا برگشت. آنفولانزایی حاصل بوسه های چلپ چلپ پسرخاله جانش.

تا دکتر گفت آنفولانزا ، دیدم رنگ از رخسار بچه پرید. می دانستم از آنفولانزا می ترسد. می دانستم فکر می کند تنها بیماری کشنده ی جهان همین آنفلانزای بی تربیت است. به دکتر گفتم:

-دکتر منطورتون همون سرماخوردکی شدیده دیگه.

برای راحت شدن خیال پسرک پرسیده بودم. منتظر بودم دکتر تاییدم کند تا ترس بچه تخفیف پیدا کند. دکتر گفت:

-از سرماخوردگی بدتره خانوم!! خیلی شدیدتر!اووه کوفتگی. اسهال . استفراغ. سردرد های شدید. سرگیجه...

-خوب شد گفت. خودم نمی دانستم اصلا!

تا آقای پدر برود و دارو ها را بگیرد، نشستیم توی ماشین. اشک روی صورتش همینطوری می دوید. کلی حرف زدم و شوخی کردم و سربسرش گذاشتم و قول دادم که فقط آنفولانزای خوکی خطرناک است و بیماری او فقط دردناک است و اصلا خطر ناک نیست. او هم کلی شاهد آورد که دوستش دور دهانش زخمی شده ، چون آنفولانزا گرفته. فلانی فلج شده، چون آنفولانزا گرفته. سخت بود. قانع کردنش سخت بود. آنقدر برایش نقش های خنده در بازی کردم و صدایم را تغییر دادم و با صداها و اداهای مختلف خنداندمش که گریه یادش رفت و گفت:

-مامان تو چقدر خوب می تونی صدای همه ی نقشا رو دربیاری. عین خود آدمای فقیر حرف می زنی. عین خود آدمای بدجنس حرف می زنی. عین خود دخترای لوس حرف می زنی. صدای پیرزنتم خیلی خوبه. حتی صدای پسرتم خوبه.

خانه رسیدیم. دادروهایش را خورد. وقت خواب گفت:

-من وصیت نامه نوشتم. چون مطمئن نیستم که از آنفولانزا زنده بمونم. ممکنه بمیرم. اگه مردم وصیت نامه مو پیدا کنین و بهش عمل کنین

هرکاری کردم وصیت نامه را نیاورد نشانم بدهد. امروز وصیت نامه را پیدا کردم. عمرا ازش عکس بگذارم توی وبلاگ. چشمم که بهش افتاد گریه ام درآمد. یک جاییش نوشته بود:

-اگه من مردم منو کنار قبر مادربرگم بذارین.

همین جمله دیوانه ام کرد. گریه کردم. جمله ی بعد اما مرا کشت...کشت...کشت. از خنده کشت. نوشته بود:

-شما هم پیش من می آیید. حتما پیش من می آیید. دیر می آیید یا زود می آیید نمیدانم. اما حتما پیش من می آیید!


نظرات 1 + ارسال نظر
یه دوست سه‌شنبه 27 بهمن 1394 ساعت 10:08

سلام عزیزم
الهی چه پسر نازی ماشا...
انشا... هرچه زودتر خوب خوب خوب بشه

سلام عزیزم
ممنون
آمین آمین

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.