پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب
پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب

به هم در

از حالا تا نمیدانم کی،  باید هی با خودم حساب کتاب کنم ببینم من هم دارم یا من هم ندارم؟ ببینم جزو دسته ی دارا ها هستم یا ندارها.

دکتر لب گزید و با اخم گفت:

-باید همون تیرماه که دیدی توی خانواده ت داره تکرار میشه ، می اومدی. های ریسک میدونی یعنی چی؟  همون موقع باید تحت نظر جراح عمومی پرونده تشکیل می دادی.

بعد چند تا کارت از مرکز تصویر پزشکی و مطب جراح عمومی  به من داد و با نگاهش بدرقه ام کرد.

مریم که شیراز خانه دارد، دیشب می گفت:

-اه... شما ها هم! چه خبره این همه انرژی منفی؟ به چیزای خوب فکر کنید تا حال همه تون خوب بشه. دلم برای شوهرم تنگ شده. گریه مو درنیارید.

آزی گفت:

-همه  مال استرسه. نگران نباشومنم دردهای مشابه دارم.

او که حتما هنوز پاهایش متورم است و تنش از رنج شیمی درد دارد، امروز گفت:

-مثل شیر برو و برگرد.نگران نباش.میگن درد داره اما مهم نیست.

فکرم را از چیزهای بد فراری می دهم. به احتمال سینه ی درگیر و فیبروم بدخیم چپ چپ نگاه می کنم. خب معلوم است که همه اش ادا و اطوار است. بالاخره نگرانی دارد. وقتی دکتر روی نسخه اش می نویسد : (های ریسک.سریعتر انجام شود)، خب نگرانی دارد. ندارد؟

به دختر دریای شمال ،مریم ،  فکر می کنم که قرار است کتاب را برایش امضا کنم تا برایش بفرستند. به آقایی که از سالهای خیلی دور امضایش پای کتابها برایم جالب و بامزه بود و امروز خواسته حتما مرا ببیند.

فردا ..نه...از همین عصر به بعد هم می شود به حد مرگ نگران بود و از سرطان ترسید.

راستی همین الان چه برف ماهی می بارد. تند تند و درشت درشت.


سعدی یک بیت محشر دارد. مصراع اولش را همیشه به یاد می آورم :

درشتی و نرمی به هم در، به است

نظرات 2 + ارسال نظر
یه دوست سه‌شنبه 20 بهمن 1394 ساعت 09:24

سلام عزیز من توکلت به خدا باشه انشا...که هیچی نیست الانم که من اینجام شهر ما داره برف میاد خدا با این همه بخشندگی و مهربونی مطمئنم سلامتیت رو بهت میده
یعنی عاشق نوشته هاتم
چقدر خوب یعنی میشه منم کتاب امضا شده ات رو داشته باشم

سلام عزیزم
ممنونم از مهربونی و محبتت
به دعای دوستای نازنینی مثل شما، دل منم گرمه
ممنون


شما هم می تونین مثل مریم بانو، کتاب رو به نشر شادان سفارش بدین و بگین که امضا شده می خواهین
بقیه ش با خود نشره

بینام دوشنبه 19 بهمن 1394 ساعت 13:11

ای زنی که بوی نان تازه می دهی ... اینا چیه نوشتی دل دوست دارت رو لرزوندی :(

ای کسی که پیامت بوی دوستی می دهد، ولو بینام
توکل بخدا

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.