پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب
پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب

عاشقتم

خب... تو همینجایی. همینجا کنار رگ گردن من.

کنار خود خود من.

آنقدر نزدیک که  گاهی باورم نمی شود.

مرا از نخ های دست و پایم می گیری..بالای  پاتیل روغن داغ  نگه می داری. بخار روغن که می سوزاندم... قلبم که فشرده می شود، نفسم که بند  می آید،  بالا می کشی مرا. می گذاری گوشه ای بیفتم و نفس نفس بزنم و تلاش کنم تپش قلب کشنده ام را تاب بیاورم.

بعد، وقتی  گوشه ی لبهایم آویزان شده، وقتی خوابهایم آکنده از کابوس است، وقتی قلبم هنوز وحشتناک می کوبد، وقتی  گره ی وسط ابروهایم هنوز سرسختانه میل به باز شدن ندارد، بغلم می کنی. می بوسی ام. زخم هایم را نوازش می کنی. لبخند می زنی و نجوا می کنی که:

-دیوونه... فکر کردی ولت کردم؟

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.