پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب
پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب

باغ بهشت

یک سری بچه های از همه جا رانده از همه جا مانده را آورده اند به این مدرسه، بچه هایی که نه معدل دارند نه انگیزه ای برای درس خواندن.مدارس دولتی از ثبت نامشان سرباز زده اند و اینها مانده اند روی دست اداره. معرفی شده اند اینجا و ...

بیشتر شبیه بچه های دارالتأدیب هستند که برای مجازات و تنبیه شدن آنها را به مدرسه فرستاده اند. این بچه ها نه تنها علاقه ای به درس خواندن ندارند، که کلی هم بی ادب و پررو و طلبکار هستند. یا خواب هستند یا چرت می زنند یا دارند ادای معلم های ساعتهای قبل و بعدشان را در می آوردند. افتخارشان خوابیدن هرشب ساعت 4 صبح است و ترسیدن پدر و مادرهایشان از آنها برای تذکر دادن وبرای زود خوابیدن.(حکایت های دوست پسر و ددر رفتنهای دونفری و قلیون های چندنفری و ... بماند)

مسئولین مدرسه  این عده ی ناهنجار را گرد آورده و از دبیرهای  بی عرضه!! توقع دارد معجزه کنند و این بچه های  درس نخوان و بی انگیزه ی تلگرام باز را تبدیل به رتبه های تک رقمی کنکور کنیم. و هرکس که نتواند این امر بدیهی و آسان و معمولی را انجام دهد،  از بی عرضگی خودش است! وگرنه عذرش را خواهند خواست.

معلم های بی عرضه باید آنقدر انگیزه و عشق در این موجودات فرشته خصال ایجاد کنند که دختر های گنده ی تنبل، بجای پسربازی و تلگرام بازی و قلیون بازی، با عشقی وافر به سوی مهد علم و دانش و بال بگشایند و مسیر خانه تا مدرسه را پرواز کنان بیایند تا بپرند توی بغل معلم های با عرضه ای که توانسته بهشان انگیزه بدهد.

روز اول به همه اخطار دادند که این بچه های مشتری هستند و همیشه هم حق با مشتری است. حق ندارید دعوایشان کنید. حق ندارید از کلاس بیرونشان کنید. حق ندارید ناراحت شان کنید.

اما باید!!! به آنها انگیزه بدهید. باید!!! آنها را علاقمند باه درس و مدرسه بکنید. باید!!!

این عده ی ناهنجار لابلای کلی بچه های معمولی و عادی، حسابی توی چشم هستند. هم وقت می برند هم اعصابت را. چندتاشان اهل حمام کردن و شانه زدن موی سر هم نیستند. فکر کن وارد کلاس می شوی و بوی موی نشسته و نا گرفته تقریبا بیهوشت می کند. ( اینها را بگذار کنار بوی گاز!!! بخاری دیواری ). نمی شود چیزی گفت، وقت ندارد حمام کنند. تا صبح تلگرام بازی کرده اند. خسته اند!

اگر وقفه ی دی ماه نیروی تازه ای به من ندهد و رفرشم نکند ... وای ...


نظرات 1 + ارسال نظر
مامان فاطمه دوشنبه 30 آذر 1394 ساعت 04:26

مرسی که این پستو گزاشتی چون من همیشه برام سوال بود چرا تو مدرسه شما این موردای عجیب و غریب اینقدر زیاده.
در ضمن مرسی ار توضیح پست یافتنی..

موردهای عجیب توی تمام مدارس هست. نسل امروزی کمتر پایبند اصول و قواعد قدیمه. کلا یه طور دیگه هستن. مدرسه ی ما نمونه ی خیلی کوچکی از اونهاست.

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.