پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب
پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب

کیمیا

وقتی داشتند سناریوی کیمیا رو  می نوشتند، فکر نکردن یک کمی درصد تخیلات فانتزی رو پایین بیارن تا بچه های دهه  هفتاد و هشتاد فکر نکنن انقلاب کردن مثل بازی بچگونه ی کیمیا و بچه محلاشونه؟ که گل گذاشتن توی تفنگ سربازهای گاردی، همچین با لبخند و جیغ و دست و هورا نبوده ؟ که محکوم به قتل به این سرعت محاکمه و اعدام وآزاد نمیشه؟  نگفتن بچه ها تحریز میشن و یهویی همینطوری بازی بازی و بچگونه، انقلاب راه میندازن؟

که اعلامیه های امام رو همینطوری علنی و دورهمی و دوستانه توی کوی و برزن نمی خوندن برای اهل محل ...و ....

سناریست رو بی خیال، صحنه پردازی خجسته ش رو کجای دلم بذارم؟

زمان فیلم برداری تابستونه و تموم بازیگرا اورکت و پالتو و بافتنی پوشیدن تا زمستون 57 رو تداعی کنن. باشه. هوا مثلا سرده. اما برگ درختان سبز که در نظر هوشیار میاد و بی معرفتی گروه تولید سیما رو نشون میده، چیکار کنیم؟

بازی های روی اعصاب اهالی سریال که بماند!

از سایر گاف های مکانی و زمانی  ، مطمئنا از طریق سایتها ی خبری، باخبرید.


*

- تحریز یعنی تشویق کردن

نظرات 1 + ارسال نظر
لبخند ماه یکشنبه 1 آذر 1394 ساعت 01:00 http://labkhandemah.blogsky.com

باید 100 قسمت میشد خب

کاش به 50 قسمت می ارزید
نه..به 20 قسمت

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.