با هر جمله که از واگویه های شخصیت اصلی رمان، پیش می رفتم، این حسرت به جانم چنگ می زد که: کاش من نویسنده ی این کتاب بودم. کاش این جمله های زیبا و شیوا..این تاثیرگذاری عمیق ، مال من بود.
داستان پیش از آن که بخوابم را در قالب سه روایت مختلف توی سه فیلم دیده بودم. یک فیلم ایرانی و دو فیلم غیر ایرانی. اما کتاب ِپیش رو هیچکدام از این فیلم ها نیست. ( ظاهرا فیلمی با بازی نیکول کیدمن، روایتی نزدیک تر و دقیق تر با این کتاب دارد) +
جملات نویسنده ، میخکوبت می کند. دغدغه های یک زن بی خاطره و بی حافظه را به گونه ای کنار هم می چیند که حس همذات پنداری خواننده را با این زن قوت می بخشد.
کریستین صبحی از خواب بیدار می شود و مردی را که کنارش خوابیده، به یاد نمی آورد. او خودش را دختری 20 و چند ساله می داند و با دیدن صورت درهم شکسته و مسن خودش در آینه متوجه تغییرات بزرگی می شود. با تکیه به حرفهای همسرش متوجه می شود که بیست سال بدون خاطره و حافطه زندگی کرده و از این 20 سال هیچ خاطره ی قابل ثبتی ندارد. همسرش باید هر روز این مسئله را برایش تکرار کند تا او خودش را بشناسد. او پنهانی با یک روان شناس دیدار می کند و به توصیه ی روان شناس خاطرات کوچکی گه گاهی به یادش می آید را یادداشت می کند . هر صبح این خاطرات را می خواند تا خودش را به یاد بیاورد. یادداشت برداری ها به مرور باعث می شود حقایق وحشتناکی در مورد خودش و خانواده اش فاش شوند و ...
این رمان ،نوعی از تریلر های روان شناسی است.
پیش از آن که بخوابم
اس. جی. واتسون
نشر آموت