پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب
پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب

لاله ندارد، اما عشق ...چرا، دارد !


یک جایی هم هست که اسمش عشق است. خود خودش عشق. دوطرف خیابان اصلی اش عشق فروشی است . بجای مغازه های لباس و کیف و کفش فروشی، بجای رستوران های لوکس، بجای بلور و کریستال فروشی های ژیگولی، هر مغازه اش فقط عشق می فروشد، فقط عشق می فروشد!

جایی که من از هیجان و اشتیاق لاک تمام ناخن هایم را می خراشم و تماما پاک می شوند. جایی که زبانم بند می آید و پسرکم با ذوق می گوید:

-مامان الان واقعا داری می میری؟؟

بعد سریع عدرخواهی می کند و می گوید:

-ببخشید . بد حرف زدم. منظورم اینه که الان واقعا خیلی خوشحالی؟

جایی که پسر بزرگه هرچی را من سرجایش می گذارم، دوباره می چیند توی سبد و با لبخند گل و گشاد می گوید:

-پشیمون میشی. من میدونم بعدا پشیمون میشی. برش دار!

جایی که آقای همسر عاشق آفتابگردان می شود و من عاشق ماهی. جایی که هنوز فکر می کنم خواب بودم و توی خواب رفتم دیدمش و برگشتم.

دیروز لالجین بودیم. یعد از دو سه سال چشم انتظاری و منتظر بهانه و فرصت بودن.

لالجین را حتما ببینید.حتما ببینید.

-پسر بزرگه راست می گفت. خیلی خیلی پشیمانم از نخریدن خیلی چیزها... خیلی چیز ها ! :(

- گل سرخی ها مال هزاره ی سوم  قبل از میلاد خودمان است :)

 

 

 

 

 

 

 

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.