پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب
پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب

اذا زلزلت الارض ...


می دانیم که در یکی از مناطق بلاخیز جهان واقعیم. می دانیم که زلزله و سیلاب و ریزگرد و وارونگی و امثالهم ، روز و روزگارمان را سیاه می کند. می دانیم که بحران بخشی از روزمرگی های زندگی شهری و روستایی مان است، با این همه، در مدیریت و برنامه ریزی همچنان لنگ می زنیم و حرفی برای گفتن نداریم.

مردمان بلاد کفر با درایت و برنامه ریزی و قوانین سفت و سختی که برای متخلفان بخشهای مدیریتی و دزدهای مراحل اجرایی ، که از کار می دزدند و کم می گذارند، توانسته اند بحران های این چنینی را مهار کنند و آن را به حداقل رسانند. چه می شود که در سرزمین من، لرزش زمین باید درس عبرتی باشد برای سایرین و راهی برای توبه و فکر روز قیامت؟ چه می شود که خشکسالی حاصل گناهان زنان سرزمینم است  و سیلاب حاصل گناهان مردمان شهرهای مذکور؟ چه می شود که خدا در برابر این همه فساد های کلان در بازار سیاست و تجارت و بده بستان های قدرتمندان،  بلایی نمی فرستد اما به محض تابیدن تار مویی، یادش می افتد رود زنده را خشک کند و سیل بیاورد و زمین را بلزراند؟چه می شود که مردم  را به آسمان وعده می دهند و دستان خالی رو به آسمانشان را دوست تر دارند تا دهان های به اعتراض گشوده شان را؟ چه می شود که تا کسی می خواهد کمکی برای آسیب دیدگان بفرستد، از هرگوشه و کناری جز  توصیه های ( نمی رسونن به دست شون. همه رو خودشون برمی دارند. می فرستن لبنان و سوریه. همه دزدن. همه دزدن. همه دزدن.) نمی شنوی؟ چه می شود که مردم خودجوش ، دسته دسته، کاروان های کمک های نقدی و غیر نقدی راه می اندازند و می خواهند شخصا وارد منطقه ی بحران دیده بشوند تا از تحویل اجناس به مردم مطمئن شوند. چه می شود که هزاران هزار شماره حساب بین مردم دست به دست می شود و همه به هم تذکر میدهند که: ( کلاهبرداریه. اعتماد نکن. پول واریز نکن)؟ چه می شود که هنرمند و سینماگر و ورزشکار و نویسنده و نقاش دست به کار می شود تا اعتماد مردم را جلب کند و نهاد و سازمان های مربوط از عهده ی این کار بر نمی آیند؟ چه می شود که رد کمک های مردمی و بین المللی در بازارهای سیاه ِ پس از بحران، گرفته می شود و کسی جواب نمی دهد؟ چه می شود که کسی به کسی اعتماد ندارد؟ چه می شود که عده ای که در محبوبیت خود بین مردم شک دارند و به زبان آمده اند، مدام در صدد نفرت پراکنی اند و بلایای طبیعی را جزای گناهان مردمان می دانند و خود را بیشتر از قبل از چشم و دل  مردم می اندزاند؟ چه می شود که تمام شماره های ستاره و مربع دار تلویزیون ، دل کسی را گرم نمی کند و دوست و آشنا و کامیون اجناس ارسالی کاسبان محل ، محل اعتماد بیشتری برای مردم دارند؟ چه می شود که ...




نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.