عکس های before و after را که می بینم به خودم می گویم :
-اینا از اولش اون یکی ( لاغره ) بودن. بعد شدن این یکی ( چاقه ) . بله!
بعد با خیال راحت می نشینم زندگی ام را می کنم و غصه ی کم نشدن وزنم را نمی خورم.
بعله!
احتمال جراحی ، تخلیه، داروهای دردناک، شعاع های سوزان....
شما پنج تا... همه ی پنج نفرتون ... هر پنج تاتون...
تو از همه بزرگتری...مادری...خواهری... همه کسی...
نیمه شب دوتایی... نیمه شب گپ و گفت... نیمه شب ویرانی...
گوش هایم را با دو دست گرفته ام. نمی خواهم بشنوم. نمی خواهم بشنوم.
خودت رحم کن.
کتابی کم حجم و داستانی کوتاه . اولین تعریف صبحانه در تیفانی این جمله ی نیم بند بدون فعل است.
زن جوان و زیبایی که در نگاه اول همه را خیره می کند و از روابط باز و ولنگارش طوری عادی و معمولی حرف می زند انگار که از طلوع و تابیدن خورشید . این اولین دیدگاهی خواننده به اوست.با مرور هر اتفاق و آدم جدیدی که به داستان می آید ، زن جوان لایه به لایه شناخته و معرفی می گردد .
هالی گولایتلی در آپارتمان کوچکش مهمانی های پرسروصدا و شلوغ می گیرد و آدمهای با نفوذ ِ رنگارنگ و عجیبی از اهالی سینما و رسانه ، از پیر و جوان را به ذره ذره ی خانه اش دعوت می کند. البته که خودش پیرمردها را ترجیح می دهد . حتی برای دیدن پیرمردی هفته ای یکبار به زندان می رود و بعد از دیدار به وکیل پیرمرد گزارش آب و هوا می دهد و در ازایش پول می گیرد .
او معصومانه احمق است یا وانمود به حماقت می کند .عاشقان او علاوه بر مردان ثروتمند و متنفذ، از فروشنده ی بار تا مستاجر واحد پایینی ، تا دکتری زن مرده که چند بچه ی قد و نیمقد دارد ، تا مرد ژاپنی یا اسپانیایی و حتی مرد سیاه پوستی در افریقا ،متنوع اما به شدت به او علاقمندند .
صبحانه در تیفانی داستانی از رویاهای دخترک معصوم و آسیب دیده ای است که در مسیر گذر عمر به بی تفاوتی و هیچ انگاری دنیای پیرامونش رسیده و در لحظه زندگی می کند . همه را دوست دارد و برای درس عبرت دادن و انتقام گرفتن از دیگران تلاشی نمی کند .
صبحانه در تیفانی
ترومن کاپوتی
نشرماهی