پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب
پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب

بیرونش کنید


یک موضوعی را در مورد فتواهای متشرعین  ِ ... ( نمی دانم چه صفتی برای توصیف کردن شان بکار ببرم. واقعا درمانده ام )، شنیده ام و خوانده ام که خداییش هنوز باورش برایم سخت است. و آن این است که جواز داده اند برای ازدواج با دختر دوساله به بالا. ملاعبه و بوس و کنار به قصد لذت با ااین اطفال به عقد در آمده را حلال  اعلام کرده و لطف فرموده آن کار آخر را به علت صغر سن و یقین به مرگ کودک نوپا در اثر  رابطه ی جنسی، فعلا معطل نگه داشته اند تا تامین قوای جسمی آن کودک.

خدا کند که صحت این حرفهای بی شرمانه و غیر انسانی  از بیخ و بن ،  امکان وجوب نداشته باشد و اذهان  بیماران جنسی ، از هر قشر و فرقه ای،  گِل گرفته شود.


امروز خانم خیلی جوان چشم سبز حسابی توی چادر و روسری و ... پیچیده ای،  به سن پسرک پیله کرد. از مولودی یکی از دوستان خانوادگی بیرون آمدم و کفش می پوشیدم که خانمه با صدای بلند، بیشتر از ده بار فرمود:

-اگه فلانی ( خانم جلسه ای ) ، این بچه رو می دید حتما بیرونش می کرد. بچه هفت سالش کامل شده. محاله که پسر بالای هفت سال رو توی جلسه راه بده. حتما بیرونش می  کرد. حتما ندیده ش. مطمئنم ندیده ش . اگه می دید راه نمی دادش. بیرونش می کرد.

آنقدر گفت و گفت و گفت و گفت و تکرار کرد که زبان باز کردم و گفتم که دوست نزدیک صاحبخانه ایم و  خیالش راحت باشد که همه پسرک را دیده اند و سنش را هم می دانند و خدای نکرده سر کسی کلاه نرفته که بچه مان را جای پسر زیر هفت سال توی مجلس زنان مومن برده ایم.

خانمه آنقدر گفت و گفت و گفت و گفت که پسرک هم متوجه حرفهایش شد و ...

بالاخره خیال خانومه را راحت کردم که برای دفعات بعدی حتما توصیه اش را به گوش صاحبخانه می رسانم که پسرک را بیرون کند و دیگر راهش ندهند.خانمه  با چشم های خشمناک و حق به جانب  که مایل به دریدن گلوی من و  پسرک بالای هفت سالم  بود، راهش را کشید و غرغرکنان رفت.

خب من مطمئنم که دیگر برای مراسم مذهبی به خانه ی دوستم نمی روم. بهرحال راحتی خیال زنان مومن از راحتی ما کافران بی دین و ایمان بسی مهم تر و والاتر است. اما به این قضیه فکر کردم که آن فتواها مال همین آدم هاست. آن  حرفهای غیر بشری مال همین زنان است. آن تفکرات جنسی، مال همین موجودات تک بعدی است که از چهارستون گوشت و خون آدمها فقط به ناحیه ی خاصی از میان تنه شان فکر می کنند و جز آن اندیشیدن به چیزی را حرا م می دانند. زن هایی که خودشان را متاع جنسی می بینند و حتی از دیدن پسرک بالای هفت سال، دین و ایمان شان به لرزه می افتد مباد که بچه هه به قصد خاصی میان شان بلولد و احیانا آبرو و حیثیت شان را خدشه دار کند.

خدا جان..تو که خیلی کار داری و سرت هم خیلی شلوغ است. مزاحمت نمی شوم. اما خوب چیزهایی آفریدی به جان خودم.

معمولا فکر می کنم  درب و داغان تر و کج و کوله تر از من نیافریدی و نخواهی آفرید. اما باز هم شکرت که چیزهایی را نشانم می دهی که به خودم امیدوار شوم و فکر کنم آنقدر ها کثافت و بی شرم و حیوان صفت نیستم که وقتی کودکی را می بینم به چیزهایی فکر کنم که این موجودات فکر می کنند.

شکر.



نظرات 1 + ارسال نظر
shiva چهارشنبه 23 فروردین 1396 ساعت 11:29 http://sheeva.blogfa

آی جای من خالی...


,واقعا؟؟

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.