پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب
پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب

البرتقال الاحمر / پروانه سراوانی


لینـــــــــــــــــــــــک خبر

قامت د.أمانی حسن المدرس بقسم اللغات الشرقیة الإسلامیة شعبة اللغة الفارسیة ، بکلیة الألسن جامعة عین شمس بترجمة روایة اجتماعیة إیرانیة بعنوان “البرتقال الأحمر”، خلال فعالیات معرض الکتاب ٢٠٢٠، وهی  روایة باللغة  الفارسیة، تدور بین الحب والحرمان ، دراما اجتماعیة تصور شریحة من المجتمع الإیرانی المعاصر ، مبرزة العواطف الإنسانیة التی تعد قاسما مشترکا بین جمیع البشر ، فبطلتها أم تفتقد دعم العنصر الذکوری فی حیاتها ، فتسعى جاهدة لتوفیر احتیاجات أبنائها ، وتضحی بکل شیء من أجلهم ، لکن القدر یخبئ لها مفاجأة کبرى تقلب حیاتها رأسا على عقب. المؤلفة هی بروانه سراوانی وهی شاعرة وکاتبة إیرانیة معاصرة حصلت على عدة جوائز من هیئات أدبیة مختلفة ، ومرشحة لنیل جائزة ( جلال آل أحمد ) واهتم النقاد بنقد أعمالها الأدبیة .



پرتقال مصری

اینبا خبری منتشر کرده مبنی بر انتشار  کتابهای ایرانی با ترجمه ی عربی و عرضه ی اونها در نمایشگاه بین المللی قاهره که از 2 تا 15 بهمن در مصر برگزار میشه.

دیدن پرتقال خونی در کنار سمفونی مردگان، چشمهایش، ملکوت، ارکستر شبانه ی چوبها و ... اگه افتخار نباشه برای من، پس چی باشه؟

خدا رو هزاران بار شاکرم که این اتفاق برای پرتقالم افتاد.

 خبر رو ایـــــــــــــــــــــنجا  ببینید.



به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، نمایشگاه کتاب قاهره بزرگ‌ترین نمایشگاه کتاب جهان عرب به شمار می‌آید که پنجاه‌ویکمین دوره آن از روز 22 ژانویه (دوم بهمن) افتتاح شده و تا 4 فوریه (15 بهمن‌ماه) ادامه خواهد داشت. اما آنچه این دوره را برای ایرانیان مهم می‌کند انتشار و حضور بیش از 20 عنوان کتاب از ادبیات ایران، در این نمایشگاه است. این کتاب‌ها به قلم استادان زبان و ادبیات فارسی دانشگاه‌های مصر ترجمه و از سوی سه موسسه انتشاراتی الربیع، الجسور و اروقه عرضه شده‌اند.

از جمله رمان‌های ترجمه شده به عربی که در این نمایشگاه عرضه می‌شوند می‌توان به «پرتقال خونی» رمانی به قلم پروانه سراوانی، «زیبا صدایم کن»، اثر فرهاد حسن‌زاده، «پیش از بستن چمدان» نوشته مینو کریم‌زاده، «کافه خیابان گوته» حمیدرضا شاه‌آبادی، «حتی یک دقیقه کافی است» نوشته آتوسا صالحی، «سمفونی مردگان» اثر عباس معرفی، «چشم‌هایش» بزرگ علوی، «تهران» از امیرحسن چهلتن، «هم‌نوایی شبانه ارکستر چوب‌ها» از رضا قاسمی، «ترلان» نوشته فریبا وفی، دیدوبازدید جلال آل‌احمد و «ملکوت» بهرام صادقی اشاره کرد. گزیده‌ای از داستان‌های ایرانی هم به انتخاب و ترجمه احمد موسی منتشر شده است. 

السلم یأتی بالصباح به معنی «نردبان صبح را پایین می‌آورد»، گزیده شعر امروز ایران از نیما تا به امروز است که با انتخاب و ترجمه موسی بیدج عرضه شده است. همچنین رجل لایصلح للحب «مردی که صلاحیت عشق ندارد» گزیده شعرهای این مترجم و شاعر کشورمان است که به زبان عربی سروده شده‌اند.

چند کتاب پژوهشی هم با موضوع تاریخ و ادبیات ایران در این نمایشگاه حضور دارد. «ادب فارسی»، پژوهشی درباره ادبیات فارسی است که از سوی دو محقق مصری و عراقی نوشته شده است. «طهران» نیز نوشته هاشم محمدهاشم الکومی است که به ایران از نگاه جهانگردان ژاپنی در روزگار قاجار پرداخته است. «فرهنگ ایرانی» پژوهش‌هایی در فرهنگ ایران از سوی محمد نورالدین عبدالمنعم استاد دانشگاه قاهره مصر است. «رباعیات خیام» نیز پژوهشی درباره ترجمه‌های انگلیسی و مقایسه با ترجمه‌های شعری عربی رباعیات خیام است اثر مومن محجوب است. 

همچنین رمان «نردبانی رو به سوی آسمان» رمانی برای نوجوانان و در حوزه دفاع مقدس و نوشته یوسف قوجق است که در این نمایشگاه عرضه شده است. 

 
                              

مجید جعفری اقدم، مدیر آژانس ادبی ترجمه پل در پاسخ به ایبنا و به این پرسش که نقش ایران در ترجمه و انتشار این آثار چه بوده گفت: از میان کتاب‌های عرضه شده در نمایشگاه کتاب قاهره دو کتاب «پرتقال خونی» و «کافه خیابان گوته» با قراردادی که ما با انتشار الجسور بسته‌ایم منتشر شده است و سایر کتاب‌ها از سوی ناشران مصری ترجمه و منتشر شده‌اند.



ترجمه و انتشار پرتقال خونی به عربی در مصر

بالاخره این بچه کاغذی شد.


به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، انتشارات الثقافی در مصر ترجمه عربی کتاب «پرتقال خونی» را منتشر کرد. رایت این کتاب سال گذشته از سوی آژانس ادبی و ترجمه پل به این ناشر مصری واگذار شده بود.

خیلی خیلی خوشحالم و امیدوارم روزی کتاب کاغذی ش رو از نزدیک ببینم.

اسمش شده (( البرتقال الاحمر)).

خوبه اسم منو نذاشتن بروانه


ترجمه ی پرتقال خونی به کُردی سورانی

دو  روز قبل خبر ترجمه شدن #پرتقال_خونی به زبان کُردی سورانی را از دوست نویسنده ای شنیدم. ظاهرا چاپ دوم هم رفته. در سلیمانیه ی عراق ، اقلیم کردستان.

از خوشحالی و خوبحالی و شعفم هرچه بگویم کم گفتم. اشک همینطور سرازیر بود به پهنای صورتم.

نکته اینجاست که در کردستان عراق هم مثل ایران به قانون کپی رایت اهمیتی نمی دهند . حق تالیف و این چیزها آخرین چیزی ست که بهش فکر می کنم. آدم دلش می خواهد لااقل چند جلد از کتاب ترجمه شده را به دستش برسانند.

امیدوارم  روزی ترجمه ی عربی و کردی پرتقال خونی را از نزدیک ببینم. از ترجمه ی عربی هم هنوز خبری نیست.

خانم مترجمی به نام  زریان محمود  کتاب را به کردی سورانی ترجمه کرده.


معرفی پرتقال خونی در مشرق نیوز

آخی... اینو تازه دیدم. ( در سایت خبری)


جناب علی الله سلیمی، منتقد و روزنامه نگار در مورد پرتقال خونی نوشتند.


برای دیدنش به ایـــــــــــــــنجا    برید.

اجر صبری ست که ...

پارسال همین وقتها ، آقای علیخانی، مدیر آموت ، تماس گرفتند و گفتند نهاد کتابخانه های کشور، چاپ چهارم  پرتقال خونی را یکجا خریده و به زودی چاپ پنجمش بیرون می آید . هنوز این خبر را مزمزه نکرده بودم که گفتند یک خبر خوب دیگر هم برای پرتقال خونی دارند. گفتند یک موسسه ی ترجمه پرتقال خونی را برای ترجمه انتخاب کرده اند. ترجمه به عربی برای کشور مصر.

خوب معلوم است که دلم حسابی قیلی ویلی رفت و حسابی کیفور شدم و حسابی ذوق کردم. اما بنا شد تا وقتی کار به سرانجام نرسد و کامل نشود در موردش حرفی نزنیم. هنوز در حد پیشنهاد بود.

سال نو شد و تابستان شد و مصیبت سرم بارید و  من غرق شدم در دنیای فرو رونده ی افسردگی،تا که امروز خبری دیگر دریافت کردم.

موسسه ای که کار را ترجمه کرده، کتاب را به ناشر مصری سپرده و حق تالیف اثر را به ناشرایرانی پرداخت کرده بود. مدیر آموت جهت پرداخت حق تالیف  درصدیِ نویسنده، تماس گرفتند و مقابل ( پول نمی خوام، همین که ترجمه میشه برام کافیه. واریز نکنید. بگذارید برای بعد از افتتاح کتابفروشی آموت. سرتون شلوغه، ذهن تون رو درگیر این قضیه نکنید. آقا اصلا کی ار شما پول خواست؟ و ... ) در کمال ناباوری نصف مبلغی که خودشان بعنوان ناشر دریافت کرده بودند را  واریز کردند.

چشمم خیس، دلم تپان و لرزان، روحم  خندان، جسمم روی ویبره،از سرانجام گرفتن کار ترجمه،  هرچه پیام دادم و تلفنی گفتم، قبول نکردند. معتقد بودند شروع هرکاری باید درست باشد تا ادامه اش شدنی بشود. من امروز چهره ی دیگری از این مرد دیدم.

شاید جمع کل حق تالیفهای یک کتاب، با هر نشری، چیز قابل بیانی نباشد، حتی اگر به چاپ ششم برسد. شاید حتی در حد رخت و لباس خریدن  فصلی هم نباشد، شاید اصلا خجالت بکشی در موردش حرف بزنی،( کم طعنه و کنایه نشنیدم برای حق تالیف کتابهایم از این و آن)  اما مهم تر از اندازه ی کوتاه و بلندی اش، مرام و معرفتی ست که امروز در کنار ذوق و شوقم برای پرتقال خونی، شاهدش بودم. مدیر آموت شاید می خواست زیربنای این کار تازه( پرتقال خونی اولین کتاب از نشرآموت است که به زبانی دیگر ترجمه خواهد شد) ، به رضای دل  و اشتیاق خالص باشد  و همین رضا و  خلوص ، بدرقه ی این راه  بشود. هرچه که بود، تاثیر شگرفی روی روح و جانم گذاشت .

قرار بود این پست در مورد ذوقمرگی ام از سفر رفتن پرتقال خونی باشد، اما مسیر حرفها به سمت دیگری رفت. نمی خواهم با جملات کلیشه ای از حمایت ناشرم تشکر کنم و کلمات تکراری را برای بیان این دریافت نو و تازه ، خرج کنم ،اما باید راهی برای بیان این هجمه ی بزرگ باشد.

زیرکی می کنم و می گذارمش به دوش اویی که حواسش به همه چیز و همه کس هست.

حراست و مراقبت از من و ناشرم و همه ی کسانی که در این راه بودند و هستند، بماند و باشد برای همانی که سایه انداخته روی تک تک نفس های بریده و ترسیده ای که هربار به بهانه ای تجدید قوا می شود.

در آسمانی... روی زمینی... در دل خانه کردی... هرجا که هستی... از تو سپاسگزارم!

شکرانه ی مهربانی ات، سکوتم در برابر تمام حکمت هایی که ندانسته ام و نخواهم دانست.


خلاصه که پرتقال خونی رفت که مصری بشود.