پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب
پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب

لادن


شما این گلم رو دیده بودین؟

اسمش لادن خانومه. خودم کاشتمش. زمستون  بذرش رو خریدم و وسطهای اسفند کاشتم. جوونه زد و بعد از دوماه و نیم گل داد. تعداد بذرها زیاد بود. همه سبز شدن، اما فقط سه تا باقی مونده.

از دیروز یک گل قرمز هم باز کرده. رنگش واریته ای از زرد و نارنجی و قرمزه .

آشنا بشین با هم.

بچه ها ، لادن...

لادن، بچه ها...



کمی فراغت


دو تا عکسِ  حال خوب کن ، تماشا کنیم که بعدش کتاب معرفی کنم 





بهشت خدا

برگشتنی ، جایی بعد از کردکوی ، برای صبحونه نگهداشتیم.

این عکسها حاصل چرخیدن زیر نم نم بارون و خیسی زمین پرعلف اطراف بود.








برای عوض شدن حال و هوا


برای زیبا شدن وبلاگ  :









فقط نگاه می کنم و نگاه می کنم....


عطر مهربانی های  نازنین مریم








مهربانی هایت دنیا را گرفته


عطر مهربانی های نازنین مریم




مریم و نرگس


شب هنگام، پشت آیفون مردی ایستاده بود  و با دسته گلی معطر و زیبا ، خودش را به پسرجان معرفی کرد. ناباور پایین می رویم و عطر  مهربانی های  ناب و بی دریغ مریم  نازنین ، که در دستان برادر بزرگوارش نشسته بود ، تمام آسمان شب را پر کرد .

اینکه مریم می داند من عاشق نرگسم و تمام زمستان را منتظرم که با رسیدن فصل نرگس ببینمش، یک طرف، اینکه شبانه برایت نرگس می فرستد و حالت را به اندازه ی تمام دنیا خوب و خوش می کند ، طرف.

یک دنیا ممنونم نازنین مریم، از مهربانی هایت، از محبتت، از بی دریغ خوب بودنت. از اینکه خوبی های زیبایت را به من هدیه می کنی و قلبم را مالامال از شادمانی می کنی.

دختر دریا، دختر مهربان انزلی، خدا خوبی هایت را برایت حفظ کند. دنیا به آدمهایی مثل تو نیاز دارد تا جای قابل نحملی باشد.





آلیسوم زیبای من


از گل های پارک عکس می گیرم. بعد با بدوی ترین کلمات موجود، گوگل می کنم تا بالاخره به اسم گل برسم. مثلا برای پیدا کردن این دلبر جانان ، نوشتم گل بنفش ریز. کلی عکس آمد. از پارچه های چیت و پوپلن گلدار تا گل های مختلف. بالاخره عکسش آمد و آدرس پیدا کردم و اسمش را دیدم. بعد گشتم دنبال روش تکثیر و نگهداری اش. قول می دهم که بهار و تابستان سال بعد ، کلی آلیسوم داشته باشم پشت پنجره ی مطبخم .

رودبکیا یا چمن آرا یا سوسن چشم سیاه هم یکی از آنهایی ست که باید توی برنامه بگذارمش. و کلی گل دیگر . مهم نیست که همسایه ی خوش ذوق با دیدن هر گل تازه درآمده و شکفته ای یادش بیفتد که ( باغچه شلوغ و بی نظم شده) و تیشه بردارد به قلع و قمع باغچه و کندن گل های زنده ی بی گناه، مهم نیست که بقیه ی ساکنین زبان اعتراض ندارند و هیچ حرفی در مورد تصمیم های خودخواهانه ی یک نفر نمی گیرند. من گل هایم را خواهم کاشت. تا وقتی که باغچه ای برای خودم داشته باشم. باغچه ای بدون نگاه و مالکیت های دور از منطق .

درخت یاس بنفش از بچگی توی خاطرم ثبت شده. یکی از همسایه ها سه تا درخت گل توی حیاطش داشت و هروقت مامان برای ماها تولد می گرفت، چند شاخه ی پر و پیمان از گل های درخت همسایه، وسط خانه و بساط تولد مان می درخشید .

عاشق گل جعفری ام . رعنا زیبا را می پرستم. اصلا این شیر خشتی را بگو که اسمش را با همان روش ماقبل تاریخی از گوگل پیدا کردم. نوشته بودم میوه های نارنجی . میوه ی نارنجی ریز. میوه ی نارنجی پاییزی، و بالاخره رسیدم به پیراکانتا و شیرخشتی .

غرق شدن در دنیای گل ها آنقدر شیرین و جذاب است که شاید روزی بروم و از شهرداری بخواهم مرا برای آب دادن بلوار های پر گل یکی از پارکها قبول کند.



آلیسوم / گل مروارید / گل عسل




گل کوکب



پیراکانتا / شیرخشتی


نیمه کاره


بعضی چیزها و کسان را که دور می اندازی، انگار بار سنگینی از روی دوشت برداشته شده. آنقدر سبکی که هی خودت را سرزنش می کنی چرا زودتر اینکار را نکرده ای. بعضی چیزها و کسان اما ، گرچه دور انداخته شوند، گرچه خودشان رفته باشند، گرچه به هر دلیلی نباشند، با چنگ و دندان سزاوار حفظ کردن هستند. سزاوار اینند که در خاطر نگه شان داری. خاطرات شان را مرور کنی. هی طرز خندیدن و اخم کردن و شوخی کردنشان را  به یاد بیاوری و خودت را زخمی   و خونین  و مالین کنی.

خیز برداشته به دروغ گفتن . به شروع کردن رذالت و خباثتی که تا کنون گوشه ای پنهان بود . کمین کرده به گند زدن به تمام سال های سکوت و خفگی .

جرات ندارم سمتش بروم. گذاشته ام همانطور بماند، لای گند  و کثافت دروغهایی که قرار است به همه بگوید. سراغش نمی روم، بلکه  بوی تعفنی که قرار است راه بیندازد، خودش را خفه کند. شبها به او فکر می کنم . روزها توی سرم راه می رود. دندان نشان می دهد و زهر خند می زند. می داند که آخر و عاقبتمان به هم گره خورده. می داند که بالاخره که سراغش خواهم رفت. اما هنوز جراتش را ندارم. هنوز برای گفتن این همه نا آدمیتی ، اماده نیستم.


#داستان





- بلاگ اسکای فیلتر شده؟؟؟ فقط با فیلتر شکن باز میشه!!