پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب
پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب

مرده ها جوان می مانند

در پایان جنگ جهانی اول جوانی انقلابی به دست چندنیروی ضدانقلاب کشته و در جنگلی دفن می شود. سرنوشت دلداه ی آن جوان و تک تک افرادی که در قتل او دست داشتند تا سقوط آلمان نازی دستمایه ی این کتاب است.

در طی داستانهای متعددی که مربوط به افراد خانواده ی هرکدام از شخصیتهای کتاب است، با زادبوم و جغرافیای آلمان و بستر فرهنگی نقاط مختلف آن آشنا می شویم و این بار از جهتی خلاف جهاتی که در داستانهای جنگ جهانی دوم با آن روبرو بوده ایم ، زوایای دیگری از جنگ می بینیم. معمولا سرزمینهایی که مورد هجوم ارتش نازی و نژادپرستی هیتلر قرار گرفته اند راوی آن بازه ی زمانی اند اما در این کتاب مردم آلمان را در قالب گروه هایی موافق و مخالف با رایش مشاهده می نماییم. مردمی که فقر و گرسنگی و بی سرپناهی آنان را به اجبار در چنبره ی دیکتاتوری هیتلر نه داشته و علیرغم مخالفت، جرات اعتراض ندارند.

گذر زمان از جوانی تا میانسالی شخصیتها، در بازه ای حدودا سی ساله، از مملکتهای سرسبز و آباد، ویرانه های می سازد که مأمن انسانها نیست. خودبرتربینی مورد نظر نویسنده در آلمانیهای معتقد به نژادپرستی به طرزدردناکی این مساله را روشن می کند که چگونخ یک باور افراطی و تعصب آمیز می تواند به نسل کشی در کمال خونسردی و درعین حال محق بودن به این جنایات منجر شود.



 

مرده ها جوان می مانند

آنا زگرس

نشر ماهی

دوازده داستان سرگردان

به معنی واقعی کلمه این داستانها سرگردانند. سرگردان در هوا. سرگردان در فضایی که انتهایی برای آن قابل تصور نیست . جز در همان بستر داستان نمی توان ردپایی در واقعیت برایش پیدا کرد.

رئالیسم جادویی مارکز در برخی داستانهای این مجموعه نیز پا دراز کرده و داستانهایی شگفت را پدید آورده. مارکز علاقه ی جنون آمیزی به توصیف همه چیز دارد. از توصیف پوست نیشکری آدمها بگیر تا توصیف ماشین و فصل و رودخانه و شهر. با صفاتی پی در پی ( تتابع صفات) که سبب دلزدگی نمی شود. جغرافیای مردمان جزایر کاراییب و اسپانیا بستر اصلی این داستانهاست و نویسنده از تمزیج اتفاقات سیاسی و فرهنگی با ساختار داستان، روایتهایی ناب و خواندنی خلق کرده.



دوازده داستان سرگردان

گابریل گارسیا مارکز

ققنوس

بیرون دایره

مجموعه ای از داستان های مینی مال و داستانهای کوتاه با پرداختی خواندنی . تمرکز این داستانها بر مسایل اجتماعی، فرهنگی و زنان است و در عین کوتاه بودن به خوبی این مفاهیم را به خوانده منتقل می کند.

در مورد کتابهایی که به شکل مجموعه داستان منتشر می شوند فقط در صورتی می شود منصفانه حرف زد که به تک تک داستانها اشاره کنی و هر داستان را فارغ از کوتاهی و بلندی بررسی و تحلیل کنی که عملا غیرممکن است.

زبان نویسنده پخته و آزموده است و خرد بودن قالب داستانی مانع از جلوه گری کلماتش نیست.

چند داستان آخر از قالب مینی مال درآمده و داستان کوتاه هستند.

لذت خواندن این کتاب را از خود دریغ نکنید.



بیرون دایره

الهام فلاح

کتاب کوچه

رفته ها

بابای خانم فلانیِ چند پست قبل  رفت.

بابای دختری که توی فامیل اینوری با بقیه فرق داشت و حس و حال قشنگی داشت رفت.

پسربسیار جوان خانم هنرجوی داستانم که چندسال است با هم کتاب رد و بدل می کنیم  و درد دل، رفت.

این یکی طوری کبابم کرده که اصلا نمیتوانم در موردش حرف بزنم.


لال، صُمٌ بُکم

غیر از کانال تلگرام که اونجا هم خیلی  مراقب و محتاط می نویسم که مبادا نشانی از شادی داشته باشه، هیچ جا حوصله ی نوشتن و حرف زدن ندارم. فکر می کنم چه دل خوشی داشتم که از هرچیزی عکس می گرفتم و اینستا یا تلگرام میگذاشتم. چه دیوونه ای بودم که با این چیزها حس خوبی پیدا می کردم.

یک چیز عظیمی در من مرده که انگار با هیچی زنده نمیشه.


بازهم گل پرورش میدم. خیاطی و گلدوزی می کنم، کتاب می خونم، فیلم و سریال می بینم، اما واقعا لدتی ندارن برام. مثل غذاخوردن روزانه که نیاز بدنه و بدونش احتمال مرگ هست باهاشون رفتار می کنم. انجام میدم که زنده بمونم.


لعنت بهت که امید رو در ما کشتی.


تونل

آنجا که ادبیات با اگزیستانسیالیسم پیوند می خورد نهانی ترین زوایای وجود آدمی در معرض دید قرار می گیرد. خودخواهی، شرارت، حقارت، محق بودن به جنایت و هرآنچه انسانی در تنهاترین و پنهانی ترین حالات خود با خوبشتن در موردش فکر می کند یا حرف می زند در این ادبیات نمودی درخشان پیدا می کند.

بسته به قوت قلم و قدرت خیال نویسنده در چینش کلمات و عواطف این مگوهای درونی وجهی مشترک با میلیونها آدمی که خواننده داستان خواهند بود، پیدا می کند.

خوان پابلو خود را مورد توجه جهان نمی بیند. آن مقدار کافی از اقبال و تحسین مورد نیازش را از محیط دریافت نمی کند و با توجهِ عادی و معمولی ماریا به گوشه ای از تابلوی نقاشی او که خوان آن را بخش مهم و چندلایه ی نقاشی می داند، حس عاطفی غلیظی به ماریا پیدا می کند. سرتاسر کتاب به شک و بدبینی های خوان به ماریا و خودخوری های درونی او می پردازد. گفتگوهای خوان با خود در قالب اعترافنامه ی قتل ماریا گویای عدم تعادل روحی اوست. سایه های شک تمام زندگی خوان را پر کرده و او از اقرار به همسر ماریا و تحقیر مرد نابینا که به نوعی تحقیر خویشتن است، ابایی ندارد.

آنچه در این داستان مورد توجه قرار می گیرد، وفور دلدادگان ماریا و خیانت او نیست، بلکه درونیات تاریک خوان پابلوست که لرزه بر اندام خواننده می اندازد.

ادبیات اگزیستانسیالیسم مجالی فراهم می کند تا آدمی خود را با آینه ای روبرو ببیند و نگفته های خویش را در آن کشف کند.

 

تونل

ارنستو ساباتو

انتشارات نیلوفر

حاجی مراد

مسلمانان چچن ( در ققفاز )در جنگ با نیروهای نطامی روس در میان خود دچار چند دستگی و تفرقه شده اند. حاجی مراد رییس یکی از قبیله های ققفازی خود را به روسها تسلیم می کند تا در ازای این تسلیم شدن با روسها علیه یکی از روسای قبایل که پدر او را کشته  متحد شده و بجنگد. و نیز قول حمایت از امنیت و جان خانواده اش را به او بدهند. در این میان شامیل که بین چچنی ها مرتبه ی امامت دارد خانواده ی حاجی مراد را گروگان می گیرد تا حاجی خودش را تسلیم کرده و مجازات شود. در نهایت حاجی مراد نه به دست روسها بلکه توسط مردی که اهل روستا و همسایه ی خودش است کشته می شود.

شیوه ی برخورد و واکنش حاجی مراد به رسوم و جشن و دورهمی های روس ها و پوشش زنان و معاشرت با آنها به تفاوت فرهنگی میان دو قوم در یک کشور به خوبی پرداخته و حاجی مراد را فردی دموکرات و منطقی نه متعصب و افراطی ( آن گونه که شامیل و پیروانش هستند)  نشان می دهد.

حاجی مراد

لئو تولستوی

 کتاب پنجره

همنوایی شبانه ی ارکستر چوبها

آپارتمانی قدیمی و مستهلک در پاریس مأمن تعدادی از ایرانی های مهاجر و غیرایرانیهای اهل هرجای دنیاست. ایرانی ها به نقل از خاطرات سفیری اروپایی در دوره ی قاجار، ریاکار و بزن دررو و زیرآب زن اند. این ویژگی را در آنهایی که در آپارتمان شش طبقه ی پاریسی با توالتی مشترک (که اغلب آلوده و ناپاکیزه است) زندگی می کنند مشاهده می کنیم. هر کدام از ساکنان ساز خودش را می زند. یکی مدعی پیامبری است و شروع به مجازات گناهکاران می کند. یکی به انواع هنر آلوده و هیچکدام را به سرانجام نرسانده. یکی از اشتباه شباهت تلفظ قم ایران با رم اروپا با دخترهای زیبا دیت می گذارد. یکی سرخورده از رابطه ی عشقی، تن به دیگران می سپارد.

در این ملغمه ی آشوبناک، دو فرشته ی نکیر و منکر در قالب ذهنی فاوست و سرخپوست( از شخصیتهای ادبی مورد علاقه ی راوی) زندگی او را از کودکی و جوانی تا حال می کاوند تا شاید به او حالی کنند چندان بی ربط هم مجازات نشده. بازگشت در قالب گابیک به دنیا مجازات سنگین تری است برای مردی که دچار دقفه ی زمانی و خودویرانگری است و از چهارده سالکی به بعد دیگر تصویر خودش را در آینه ندیده.

زبان کتاب پخته و پالوده و به قوت است. فرم دائم در نوسان روایت، آشفتگی روحی و ذهنی راوی را تشدید و تاکید می کند. این داستان در قالب یک آپارتمان شش طبقه می تواند نماد جهانی باشد که ابناء بشر در آن مدام در حال آزردن یکدیگرند که نه خود آرامش دارند و نه می گذارند دیگران آسوده زندگی کنند و حتی حیوانات از آُزارگری آنها در امان نیستند.

 

همنوایی شبانه ی ارکستر چوبها

رضا قاسمی

انتشارات نیلوفر

آدم، مرگ، گربه

مهاجران پناهنده در هر شکل و رسمی که باشند تبدیل به موجوداتی خوشبخت می شوند با اندکی آزادی و اندکی امنیت. چیزی که در کشور خود از آن محروم بوده اند.

داستان این کتاب در مورد پناهنگانی است که در سوئد ( بهشت امنیت و قوانین حمایتگر اجتماعی) با هم آشنا شده اند و نقطه مشترک شان تمایلات سیاسی مخالف با کشور متبوع شان است.

سامی پناهنده ی ترک در بیمارستان با یکی از شکنجه گران حکومتی ترکیه مواجه می شود که در پیرسالی با بیماری کشنده ی که او را به پایان خط رسانده تنها چند اتاق با او فاصله دارد. برنامه ی انتقام گرفتن از این شکنجه گر در شورای پناهندگان مطرح می شود و همین امر بهانه ای است برای مرور زندگی سامی و دوستانش که ملیتهای مختلفی از سرتاسر جهان دارند و هرکدام زخمی از حکومت بر دل و روح.

مقابله ی دو راوی در روایت، سبک جالبی ایجاد کرده. یک راوی نویسنده ای است که داستان انتقام گیری سامی و دوستانش را با جذابیتها و توصیفات ادبی همراه کرده، یک راوی خود سامی است که رک و صریح هرآنچه می خواهد را می گوید و قصد مطلوم نمایی یا شیک جلوه دادن موقعیتش را ندارد.

زبان داستان روان و پر کشش است و سوال بی جوابی برای خواننده باقی نمی گذارد.

فرهنگ و رسومات و عادات هر کدام از پناهندگان دستمایه ی بخشی از داستان شده و آمیختن این همه خرده فرهنگ با فرهنگ کشور مقصد فضای داستانی جذابی خلق کرده.

آدم، مرگ، گربه

زولفو لیوانلی

نشر نگاه

...

چه ها که بر سر ما رفت و کس نزد آهی