مسواک تنهای مامان ، در لیوان جلوی آینه ی روشویی ، غم انگیز ترین تصویر خانه ی پدری ام بود .
حوله ی تن پوش سبز و سفید بابا، آویخته به چوب رختی رختکن حمام ، بغض آلود ترین منظره ی روبروی چشمم بود.
عکس قشنگش روی سنگ سیاه، سهمناکترین سیلی ناغافل روزگار برایم بود.
و معنی و مفهوم آن این بود که دیگر همه چیز تمام شده. راه برگشتی نیست. هرگز نیست!