در طریقت مسلمانی وقتی قرار بر ذبح حیوانی باشد، او را آب بنوشانند و سپس بسم الله گفته و سرش را بِبُرند. بسمل شدن از اینجا وارد زبان فارسی شده. ( بسمل، مخخف بسم الله ِ وقت ذبح است) . در ادبیات سنتی فارسی شاهد و نمونه های بسیاری در نظم و نثر از( مرغ نیم بسمل) داریم .و نیم بسمل یعنی: نیم کشته، جان به سر، در حال جان دادن .
سرجوخه ی عراقی، اسیرتشنه ی ایرانی، سرباز عراقی، زن جوان و زیبای ایرانی ، کاتب عراقی، اسیران ایرانی محکوم در اردوگاه عراقی ، فرماند ه ی عراقی، یحیای برمکی ایرانی، عباسه ی عراقی ، مجاهدین خلق ایرانی ، شخصیتهایی هستند که در آخرین کتاب به طبع رسیده ی محمود دولت آبادی ، هرکدام طریق بسمل شدن را تجربه می کنند. شاید (طُرُق بسمل شدن ) نامی پسندیده تر باشد برای این همه بسمل و کشته ای که داستان را انباشته .
در فضایی سورئال و وهمناک ، هر کشته ی جنگ، قطره ای خون از گلو می چکاند و به کبوتر تبدیل شده و به آسمان می رود. در این جنگ طرف مقابل دشمن است ، گرچه خواننده و ناظر ایرانی در تمام عمر دشمن را در سمت دیگر داستان دیده و خواهد دید. این بار ، سرباز ایرانی ، گرچه تشنه، گرچه خسته و از پا افتاده، اما دشمن نام دارد و سرجوخه ی عراقی بخاطر ابراز ترحم و شفقت انسانی و نکشتن او در حال اسارت، در دادگاه نظامی محاکمه می شود.
گروهی بازمانده از یک پاتک شبانه در دو طرف یک تانکر آب در خاکریزها گیر افتاده اند و برای رسیدن به آب تا آخرین نفرات کشته می دهند و با نقب زدن به تاریخ قرون اولیه ی اسلام و عصر بیهقی و مرور تاریخ معاصر ایران و عراق ، در فضایی آلوده به وهم و خیال و واقعیت ، چرایی جنگ را زیر سوال می برند و از کشتن همنوع انسانی خود ابا می کنند .
وقتی دسته به جنگ دسته می رود، تمام افراد طرف مقابل دشمن است. نفر نیست. هرتعداد هم کشته شوند و بکشی؛ از دشمنان کشته ای. اما وقتی یک نفر را از نزدیک می بینی. ترس و لرزش را می بینی، تشنگی اش را می بینی، دیگر دشمن نیست. نفر است و انسان نمی تواند نفر را بکشد.آن وقت کودک می شوی . کودک درونت همان کودک مخفیانه ای است که عباسه خواهر هارون الرشید از جعفر برمکیِ وزیر بار گرفت و پنهان به دنیا آمد و زیست تا از مرگ خلاصی یابد. این کودک به بلندای تاریخ ، از کشتن و به قتل رساندن فراری است و دل ندارد که اسیر را ، هرچند دشمن باشد، با چاقو، گلوله یا حتی فشار دست دور گلو؛ بکشد . این کودک، نویسند و کاتب می شود و ابا می کند از نگارش داستانی که تاریخ را به دروغ و دغل در آن راه داده اند . حتی اگر داستانش قصه ی رسوایی دو اسیر ایرانی در کشتن هموطن شان در اردوگاه باشد و انتشارش سبب آماس غروری کاذب برای حکومت کشور متبوعش شود .
کودک درون شخصیت های داستان، بسمل شدن را به ظالم ماندن ترجیح می دهند و در انتظار دیدن ماده شیری با پستان های پرشیر در بیایان برهوت و سیراب شدن از شیرداغ او، کبوتر می شوند و آسمان خانه ی پدری را از پرواز کبوتر، غرق نور می کنند و بسمل شدن را طریقه ای برای تمام تاریخِ خفت بار جنگ های دنیا، باقی می گذارند .
طریق بسمل شدن
محمود دولت آبادی
نشرچشمه
- زبان مُطَنطَن و آهنگین دولت آبادی، برگرفته و نزدیک به تاریخ بیهقی است . و این مساله در عین سخت یابی و دیرفهمیِ مقصود داستان، شیفتگان و دوست داران سبک سهل و ممتنع بیهقی را خوش می آید و به هیجان می آورد.
-آن کپسول لعنتی سیانور! تا پانزده روی زیر زبان می ماند و از بزاق دهان نمی ترکد. مگر با دندان آن را بشکنی و سیانور به بزاق دهان آلوده شود تا بمیراند .
-قیرهای سیاهی که زن جوان از کف پوتین مرد جوانش تراشید و چرک و خاکی که آب زیر تشت کف حمام را سیاه کرد روی دستهای من جرم بسته و پاک نمی شود .
-تپانچه اول به معنای سیلی بود . نه اسلحه ی کمری. یادآوری دوباره ی کلمات فارسی کهنی که بلد بودم ، ار فرط اشتیاق مرا کشت .
-اگر دوستدار ابولفضل بیهقی هستید، اگر ادبیاتی هستید ( نه الزاما تحصیلکرده ی ادبیات، بلکه اهل وادی ادبیاتِ کهن و معاصر از نظم و نثر ) ، اگر طرفین درگیر جنگ را ابزار و آلاتی برای فرونشاندن میل سیری ناپذیر اربابان قدرت می دانید، اگر پناه بردن به خیال و سورئال ، حال دنیایتان را بهتر می کند، حتما این کتابِ سخت را بخوانید.