پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب
پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب

دستگاه گوارش


پدر دچار شکم روش مزمن شده و طی چند ماه وزن زیادی از دست داده . درمان عجیبی برایش در نظر گرفته اند که سوابقش در ایران چندان موفقیت آمیز نیست و آلمان گزینه ی مناسبی برای انجام آن است .

پسر در دنیای محدود و  انسان گریز خود، همراه پدر می شود . تنفر از همه چیز و همه کس، ویژگی بارز شخصیتی پسر است . با این رویکرد، راهی آلمان می شوند. پسر دچار خود کم بینی و کمبود اعتماد به نفس است و پدر در مقابل، به کوچکترین بهانه، کارهای خودش و پسرش را با درشت نمایی برای دیگران گزارش می کند . ماجرای تصادف در اتوبان، فرصتی است برای همصحبت شدن با زن توی هواپیما، زهرا خانم در آلمان، گروه خانمان و هرکسی که سر راه پدر قرار می گیرد.

پسر از بیست سالگی کار کرده و در بیست و شش سالگی هنوز به خودباوری نرسیده. از گذاشتن عکس خودش روی پروفایل شبکه های اجتماعی ابا می کند، در فیلم سیاه و سفید و نه چندان واضحی که از تصادف در اینترنت پخش شده، فقط چاقی و بی قوارگی خودش را می بیند. حسادت و تنفرش نسبت به دیگران را بی رو دربایستی ابراز می کند( در گفتگوهای ذهنی)  . تنها کسی که قادر بوده کمی او را به اهالی دنیا دلبسته کند دختر چاق و تنهایی است که همدوره ی دانشگاه اوست. بعد از دیدار با بهار در آلمان و دیدن تغییرات او ( لاغر شدن، اجتماعی بودن و دوست پسر داشتن) او را نیز کنار سایر متعلقات جهان طبقه بندی می کند .گویی عیوب ظاهری تنها راه جلب مرافقت و همدلی پسر با آدم های دنیاست.

او به نظام سلسله مراتبی معتقد است . یعنی هرکس لیاقت همان چیزی را دارد که در دست دارد. یک زن زیبا و متمول، حتما باید با یک مرد خوش تیپ و متمول زندگی کند و یک زن شلخته ی بی سلیقه ی فقیر حتما باید با یک مرد بی قواره ی بی پول دمخور باشد، نیمه ی گمشده، مزخرفی بیش نیست و هرکس دقیقا همانی را پیدا می کند که لیاقتش را دارد. با این تفاسیر، بهار دیگر آن کسی نیست که مناسب احوالاتش باشد  و متعلق به طبقه ی دیگری از اجتماع است.

ساختار کتاب بیشتر از آنکه داستانی باشد و عناصر داستان را در آن ببینیم، مناسب نوشته های وبلاگی است . بنابراین در قالب عنوان (رمان کوتاه و داستان کوتاه) چندان  جا نمی افتد. فکر می کنم برای این سبک و سیاق از نوشته ها باید عنوان جدید و مناسبی در عالم ادبیات معرفی شود. چرا که جذابیتش را نمی شود ندیده گرفت و در عین حال، دسته بندی اش در ردیف داستان، دور از واقعیت است. این متن، کتاب هست، اما تمام و کمال ، داستان نیست.

طنز قوی و انتقادی ، در متن خوش نشسته و در کنار لبخندی که بر لب می آورد، تیزی انتقاد را کم اثر نمی کند . خواننده می تواند یک نفس کتاب را بخواند و لذت خواندنش را حس کند .

ماجرای کتاب در زمان حاضر اتفاق افتاده و استفاده از اِلِمان های تکنولوژیک  و مدرن در متن به باورپذیری آن کمک می کند.


دستگاه گوارش

آیین نوروزی

نشرچشمه



نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.