پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب
پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب

پسر دلسوز مادر


پسرک مدام دنبال ردپای اشک توی صورتم می گردد. تا صدای فین فین ، سرفه یا آه یا هر صدایی از سمت من بشنود، بدو بدو می آید و دستمال کاغذی می آورد .

-بیا اینو بگیر. لازمت میشه.

-نمی خوام. نیاز ندارم.

-چرا داری. خودت نمی دونی. من می دونم الان گریه ت می گیره. توی گریه هم حوصله نداری شایدم خجالت بکشی بری دستمال کاغذی بیاری. بیا ...من برات آوردم. کارت رو راحت کردم.

-یعنی الان باید گریه کنم؟

-نه...ولی تو بالاخره گریه می کنی. بهت قول میدم. من می دونم.

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.