پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب
پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب

همسایه ها


همسایه ها پر از شخصیت و تیپ  است. روایتی است از طبقه ی فرودست جامعه ی ایرانی در حوالی دهه بیست و سی در خوزستان . در خانه ای  پر اتاق، از قهوه چی و مکانیک و کارگر فصلی و قاچاق چی ، همه کنار هم زندگی می کنند. بدیهی است که روابط خارج از عرفی میان زن و مرد و دختر و پسر همسایه ها  در پشت بام و  خرپشته و راه پله و حوض آب و ...شکل می گیرد . زن امان آقای  قهوه چی ، راه و بیراه، خالد( شخصیت محوری قصه) را  به خود می خواند و اگر بازداشت خالد در کلانتری و پیغام رسانی اش به یکی از فعالان سیاسی  اتفاق نمی افتاد، مسلما خالد نیز در یکی از مشاجرات ناموسی  با کارد یا گلوله ، زخمی و بلکه کشته می شد .

بلبشویی که در خانه ی پر تردد خالد برپاست، نمایی از اغتشاش و سردرگمی جامعه است . پاسبان  به  تطمیع نانوای محل  به زن بیوه ای که در حیاط خانه ،  تنور راه انداخته تا از راه پخت نان ارتزاق کند، حکم تخریب و ضرب و شتم می دهد. پیرمردی که همسر بیمارش به تازگی مرده، زنی بدنام را برای همسری به خانه می آورد و در مقابل طعن و کنایه ی همسایه ها، کر و لال می شود اما در نهایت زن را به دلیل شک و ظن می کشد و زندانی و اعدام می شود. قهوه چی در محل کار یک لب است و هزار خنده اما در خانه، تا عربده نکشد و تن بلور خانم را با کمربند سیاه و کبود نکند، سرمست و سرخوش نمی شود. پدر خالد آهنگری کساد را ول کرده و راهی کویت می شود، هرچند می داند (در کویت ، عربها نوکر امریکایی ها هستند و ما نوکر عربها ) .

ملی شدن نفت دغدغه ی آن روزگار است. راننده های کامیون، نوار سفید شعار نوشته ای را  روی سینه ؛ حمایل کرده اند  . در قهوه خانه ی امان آقا دور هم رادیو گوش می دهند و حرفهای وزیر و وکیل را می شنوند و به ریشش می خندند. حضور انگلیسی ها و امریکایی ها را در خلیج فارس بر نمی تابند و با اعتصاب در کارخانه و تظاهرات خیابانی و شعار نویسی روی بدنه ی پایه های سیمانی کارون و دیوارهای شهر، اعتراض خود را نشان می دهند. 

خالد رفته رفته الفبای فعالیت سیاسی را یاد می گیرد و از بلور خانم و تمایلات  غریزی اش کناره گری می کند و فقط با خیال عشقی  دور از دسترس به سیه چشم روز و شب را  سر می کند . او آنقدر قوی می شود که ضرب و شتم و گرسنگی و  تهدید و ارعاب پلیس و امنیتی ها را تاب می آورد و اسم هم گروهی هایش را لو نمی دهد . در زندان نیز با کمک یکی از فعالان ، اعتصابی را  در اعتراض به بدی آب و غذا  مدیریت می کند .  اعتصاب به کشته شدن و سربه نیست شدن چند نفر می انجامد . گرچه  در نهایت مشخص نیست که به سرانجام می رسد یا نه .

سه سال زندانی خالد تمام می شود اما با کینه توزی رییس زندان؛ مامور نظام وظیفه جلوی درب زندان منتظر خالد است تا او را سربازی بفرستند.

خالد در روند داستان از پسرکی  غرق در احوالات بلوغ و غرایز، با راهنمایی پندار و شفق ، کتاب می خواند و سواد خوانداری اش را بالا می برد و با مطالعه ی کتابهای مورد نطر پندار، به جهان بینی  جدیدی دست می یابد . او به مردجوانی تبدیل می شود که خرافه پرستی های مردم  که تحت تاثیر مُلا  و سوء استفاده های اوست ، بی عدالتی دستگاه قضا و نظامی و  نان به نرخ روز خوری آدمها را  نقد می کند و در خلال سالهایی که بر او می گذرد، مایه ی  تحسین و ابراز غرور پدرش می شود.

زبان قصه، ساده و بی پیرایه است. رفت و برگشت های زمانی و ذهنی خالد برای درک یک قضیه، اندکی به فضای سیال ذهن ، متمایل است اما نهایتا ، همسایه ها، داستانی رئال و اجتماعی است  که بحران زندگی طبقه ی پایین را در خلال حوادث سیاسی دهه بیست به خوبی به تصویر می کشد .


همسایه ها

احمد محمود

انتشارات امیرکبیر


-  همسایه ها تکلیف شبانه خوانی ام  بود و  پی دی اف خوندم. خیلی طول کشید تا تموم بشه. زیرا در آخرین لحظاتی که می تونستم بیدار باشم دستم می گرفتم و بعد از دو سه صفحه بیهوش می شدم!! از من به شما نصیحت : قبل از غلبه ی خستگی خیلی زیاد، کتاب بخونید!



نظرات 1 + ارسال نظر
رضا سه‌شنبه 7 آذر 1396 ساعت 15:55

درد شکم سیری

اگر از ھر صد تا درد و رنج و بدبختی که امروزه شاھدیم یکی ھم تا دو نسل پیش وجود نداشت دلیلش

فقط یک چیز است و آن شکم سیری و پر خوری و مصرف زیاده از حد در ھمه امور است . ھمه اینھا درد

عیاشی بیش از حد است حتّی معضله ای که نامش آزادی است و برایش عربده می کشند . کسی که

لااقل یک روز گرسنگی کشیده باشد به اکثر این دردھای مدرن مبتلا نیست . فقر و نداری و محرومیت

حلّال صد درد بی درمان است . کسی که فقیر باشد فقط فقیر است ولی شکمی که زیاده سیر شد ھر

روزی یک درد و بدبختی جدا پیدا میکند . ھیچ گرسنه ای نه دزد می شود و نه فاحشه . آنان که فقر را

علت بسیاری از مفاسد اخلاقی می دانند یا احمق ھستند یا حقّه باز . اینان ھرگز واقعیت را نمی

شناسند و فقط نظریه ھای فلسفی و جامعه شناسی مدرسه ای را واقعیت میپندارند . دزدی و الواطی

و فاحشگی و بزھکاری حاصل تازه به دوران رسیدگی و اشرافیت است . ھیچکس برای سیر کردن شکم

یا زیر شکم خودش دزد و زناکار نشده است بھتر است که تا این حد فقر را بی آبرو نکنیم و دین خدا را

متھم نسازیم مخصوصاً تحت عنوان ایدئولوژی اسلامی وشیعی . اینھا افکار امپریالیستی و کمونیستی و

ملحدانه است که لباس روشنفکری دینی بر تن کرده است .

اکثر دردھای بشر مدرن از بی دردی و فقدان درد آدم بودن است و بقول شاعر درد بی دردی علاجش

آتش است و لذا ھمه می سوزند و عربده می کشند .



از کتاب " دایره المعارف عرفانی " استاد علی اکبر خانجانی جلد پنجم ص 8

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.