پیغام داده و از فلانی بعنوان ریش سفید و بزرگ تر نظر خواسته که کدوم نوشته رو برای سنگ قبر پدرش انتخاب کنه، بهتره. یکی از نوشته ها، سنگ نوشته ی مزار داوود رشیدی بود. ( آمدم، دیدم، رفتم )
یکی گفت: بابای این بنده ی خدا ، از اون جانورهای روزگار بود. اعتیاد ازش هیولایی ساخته بود ، نا فرم . مادره رو کتک می زد. تنش رو کبود و سیاه می کرد . بارها تهدید به قتل کرده بودش .بارها دست انداخته بود دور گردن لاغرش و تا حد خفگی فشار داده بود. فحش های رکیکی می داد به زن و دختر و پسرش . قبر کنده بود توی باغچه و زنه رو می برد لب قبر و می گفت همینجا چال ات می کنم. کسی هم باخبر نمیشه. به پسره می گفت تو به زن و دختر من نظر داری . وقتی مُرد همه به اتفاق گفتن: زن و بچه اش راحت شدن از دست ظلمش .کسی خدا بیامرزی نگفت. کسی رحمت به خاک پاکش نفرستاد . همه به زن و بچه سرسلامتی می دادن. انگار که بگن مبارکه. راحت شدین.
سرآخر گفت:
همون نوشته ی آخر مناسبه. فقط یه کم تغییرش بدین که مردم بهتون نخندن که دروغ نوشتین .گفت بنویسین: ( آمد و رید و رفت )