پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب
پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب

گریز دلپذیر


مشهورترین اثر آناگاولدا ، کتاب ( من او را دوست داشتم) است. گرچه سایر آثار او نیز در میان کتاب خوانان ، مورد اقبال و توجه بوده  اما  کمتر به اندازه ی کتاب ذکر شده  ، به آنها پرداخته شده .
دوخواهر و یک برادر ، درست هنگام مراسم دعا و موعظه ی جشن عروسی پسرخاله شان در کلیسا، به طور ناگهانی تصمیم می گیرند که از مجلس فرار کنند و سراغ برادر دیگرشان که در قصری قرون وسطایی زندگی می کند بروند.  این خواهر و برادرها در دهه سی زندگی  هستند ، با چند سال اختلاف سن . پدر و مادرشان هنگامی  از هم جدا شده اند  که لولا و سیمون عقل رس بودند و کشمکش های طلاق و جدایی را می فهمیدند و گرانس و ونسان در عالم بچگی، به  شادی و کودکی کردن، مشغول  . بنابراین همدلی و دلسوزی بین دونفر اول بیشتر از دونفر بعدی ست .با این حال هر چهارنفر هوای هم را دارند. کارین، همسر سیمون، می گوید : ( بهرحال آدم هیچ وقت نمی تواند در این خانواده چیزی بگوید . همین که کوچک ترین اشاره ای به یکی بکنی آن سه تای دیگر یک چاقو زیر گلویت می گیرند، مسخره است .) . کارین موجودی است با عقده های کوچک و کمبودهایش . وقتی با خانواده ی سیمون روبرو می شود به محبتی که بین خواهر و برادرهاست ، حسودی می کند .این موضوع اعتماد به نفسش را پایین می آورد و با نیش و کنایه زدن های دایمی ، تلاش می کند صمیمیت جمع را بهم بزند . خواهرشوهرها هم راحت نمی نشینند .کارین مغازه ی داروفروشی دارد . محصولات زیبایی و بهداشتی هم می فروشد . خواهرشوهر ها وقتی نمی توانند از او تخفیف بگیرند ، کرم های آرایشی را از جای دیگر 60 یورو می خرند و به کارین می گویند 20 یورو خریده اند . در حالی که کارین همان محصول را 45 یورو می فروشد . کارین  مطابق  خط کش خاص خودش زندگی می کند .در دنیای سخت او ، تمام شهر آلوده است . میکروب و ویروس همه جا را پر کرده. بچه هایش حق ندارند با اسباب بازی سرگرم شوند. پای تمام درخت های توت ، حتما روباه ها شاشیده اند . پشه های تمام باغچه ها ، ناقل بیماری های ویروسی اند .
لولا و گرانس برای سیمون دلسوزی می کنند. مطمئن هستند که کارین زندگی را به او زهر می کند . زنی که مدام غر می زند، از همه چیز ایراد می گیرد. خانواده ی همسرش را نقد می کند، برای کسی احترام قائل نیست، چگونه می تواند کانونی آرامش بخش برای همسرش فراهم کند؟ معلوم است که نمی تواند. اما سیمون خلاف این را می گوید . او حسادت و عقده های کارین را درک کرده و دقت و مراقبت افراطی اش از شوهرو فرزندانشان را تحسین می کند.
خواهرها و برادرها از مراسم  و قاعده و نظم متعارف جامعه می گریزند و روز کاملی را در قصری قدیمی  که ونسان ، به طور موقت در آن زندگی می کند و لیدر توریست هایی ست که به دیدن قصر می آیند، می گذرانند . شب به عروسی یکی از آشنایان ونسان می روند و در اصطبلی که خوابگاه ونسان شده، می خوابند . فردا کنار رودخانه پیک نیک می کنند و با مرور دلخوشی های بچگی و بزرگسالی، ساعات خوشی را فارغ از مسئولیت های اجتماعی و خانوادگی  و شخصی شان، سپری می کنند .
نقد اجتماعی ِ رفتارهای موجود در جامعه ی معاصر فرانسه، خودخواهی های فردی و نژادپرستی، خودکم بینی های متاثر از تربیت دوران کودکی ، لابلای گریز دلپذیری که این چهارنفر دارند، بیان می شود و خواننده را متوجه نارضایتی عمومی افراد از خود و دیگران می کند .
گریز دلپذیر ، مانند نام کتاب، نثری دلپذیر و روان دارد .غنیمت شمردن فرصت کوتاه با هم بودن  و دلخوشی به داشتن یکدیگر  را توصیه می کند .

-حالا دوکلام خودمونی: حتما بخونیدش . محشره! محشر!

گریز دلپذیر
آناگاوالدا
نشرقطره



نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.