پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب
پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب

اسفند قشنگ


خوب شد اسفند مثل همیشه ی خودش شد. نیمه بهاری و نیمه گرم و نیمه دلبر. نه اصلا تمام دلبر. آنقدر که تا تاریکی بچرخی توی خیابان ها و حوض های ماهی را نگاه کنی. تخم مرغ های رنگی را و گلدان های پامچال را و سرما نرنجاندت.

خوب است هرچیزی مثل خودش باشد. مثل خود خوش. اصلا ادای یک چیز دیگر را درآوردن خوب نیست. حال بهم زن است. اسفند اگر قرار بود  سرد و یخ باقی بماند ، من دق می کردم. مُردم بس که هی چیزهایی را که دیگر مثل خودشان نیستند ، کنار گذاشتم و تصمیم گرفتم که غصه شان را نخورم اما باز هم رفتم سراغ کیسه ی دور انداختنی ها و فکر کردم ( کاش اینطوری نمی شدی).

خوب است که پالتو را روی چوب رختی تنها می گذارم و بهش می خندم و سبک بار بیرون می روم. خوب است که می شود جوراب نازک تر پوشید و از التهاب مچ پا بخاطر سرما نترسید. خوب است که هوا ریه هایت را می نوازد.

خوب است که بهار در راه است.





نظرات 2 + ارسال نظر
آبگیرِکوچک پنج‌شنبه 12 اسفند 1395 ساعت 23:04

خوبتر و خواستنی تر و دوست داشتنی تر و بهاری تر از فصل بهار ، عزیزترین چهارم عشق و جانِ جانِ جانی هستش که با خودش بهار میاره

ای دختر مهربون...
کجایی تو؟ دلم برات تنگ شده
ممنون از محبتت نازنین مریم

عاطفه پنج‌شنبه 12 اسفند 1395 ساعت 12:56

سلام
چقدر تلخی، قبلنا حال آدم خوب میشد با وبلاگت، الان همش نقو همش نق

سلام
مطمئنی درست اومدی؟
قبلا هم اینجا عروسی و ژانگولر نبود ها...
قبلا هم نق نق بود.
ولله بخدا
درهر حال..جایی که حالت رو بد می کنه ول کن به امان خدا.

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.